نوای جنوب:: پریسا معلم مقطع ابتدایی است. او بعد از یک سال زندگی مشترک تصمیم گرفته از همسرش جدا شود. پریسا از دلایل این جدایی Ù…ÛŒ‌گوید.

*مدت کوتاهی با همسرت زندگی کردی. چرا Ù…ÛŒ‌خواهی از او جدا شوی؟

در این مدت فهمیدم ما هیچ ربطی به هم نداریم. از ابتدا هم ازدواج ما اشتباه بود.

*چرا فکر Ù…ÛŒ‌Ú©Ù†ÛŒ ازدواج شما اشتباه بود؟

چون در تمام این مدت Ú©Ù‡ با سعید زندگی Ù…ÛŒ‌کردم حتی یک روز نشد Ú©Ù‡ با هم جروبحث نکنیم. او زنی Ù…ÛŒ‌خواهد Ú©Ù‡ هیچ ارتباطی با من ندارد. من نمی‌توانم خودم را عوض کنم.

*همسرت از تو Ú†Ù‡ Ù…ÛŒ‌خواست Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ‌گویی نمی‌توانی انجام بدهی؟

او Ù…ÛŒ‌خواست من هم مثل زنان فامیل خودش دماغم را عمل کنم. لب‌هایم را Ú˜Ù„ بزنم Ùˆ … اما من چنین آدمی‌ نیستم.

*چطور با او آشنا شدی؟

سعید در یک موبایل‌فروشی کار Ù…ÛŒ‌کرد. یکی از همکارانم او را معرفی کرد. ما چند جلسه‌ای با هم بیرون رفتیم Ùˆ بعد هم تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم.

*تفاوت خانوادگی شما زیاد است؟

تفاوت زیادی نداریم . فقط من سادگی را دوست دارم اما شوهرم دوست دارد من دماغم را عمل کنم Ùˆ Ú˜Ù„ بزنم Ùˆ به قول خودش امروزی باشم. من دوست ندارم چهره‌ام را تغییر بدم.

*چرا شوهرت چنین اصراری دارد؟

او Ù…ÛŒ‌گوید همه زن‌ها این کارها را Ù…ÛŒ‌کنند Ú©Ù‡ برای شوهرشان جذاب شوند؛ اما تو این کار را نمی‌Ú©Ù†ÛŒ Ùˆ من تو را دوست ندارم.

*پس شوهرت هم راضی به طلاق است؟

اول که من بحث طلاق را پیش کشیدم قبول کرد اما بعد مخالفت کرد. فعلا مخالف است اما من حاضر نیستم به این زندگی ادامه بدهم.

*خانواده‌ات Ú†Ù‡ Ù…ÛŒ‌گویند؟

آنها من را حمایت Ù…ÛŒ‌کنند.